به گزارش
عطنا، نشست «روز جهانی فلسفه»، به همت «
انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران» و «
پژوهشکدۀ فرهنگ معاصر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» پنجشنبه، 29 آبانماه به صورت برخط برگزار شد.
در این نشست دکتر محمدرضا حسینیبهشتی، دانشیار فلسفه دانشگاه تهران در مورد «رابطۀ انسان با طبیعت و مسئلۀ گرمایش زمین»، دکتر حسین مصباحیان، استادیار فلسفه دانشگاه تهران در مورد «رابطۀ انسان با خودش و مسئلۀ بحران اعتماد» و دکتر علیاصغر مصلح، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی و رئیس انجمن فلسفه میانفرهنگی در مورد «رابطۀ انسان با دیگری و مسئلۀ قتل معلم فرانسوی» از منظر فلسفی به بیان دیدگاههای خود پرداختند. دکتر
محمدرضا حسینیبهشتی، دانشیار فلسفه دانشگاه تهران در جایگاه اولین سخنران گفت:
دنیای مجازی در حال شکل دادن به زندگی ما است
«اگر فلسفه کارش این است که بتواند واقعیت زمانۀ خودش را به فهم در بیاورد و ذیل مفهوم بتواند جمع کند، اگر واقعیتهای زمانۀ خودمان را بهخصوص در این چند دهۀ اخیر مورد توجه قرار دهیم، ملاحظه میکنیم آنچه که گویی وظیفه فیلسوفان بوده است، به سرعت تحولاتی که در حال طی شدن است کفاف اینکه، این کار ذیل مفهوم درآوردن را انجام دهد نداریم.
با تحولات قابل ملاحظه در طی دهههای اخیر روبهرو هستیم و ویژگی این تحولات سرعت گرفتن آنها است. ملاحظه میکنیم در عرصههای مختلفی به ویژه دو عرصه، نسبت گرفتن انسان با جهانش در حوزه طبیعت و حوزه تکنیک با چه سرعت و شتابی چهرۀ زندگی انسان و جوامع انسانی در حال دگرگون شدن است، این تحولات چهره خود را نشان میدهد.
دنیای مجازی به تدریج و به نحو فزاینده و چشمگیری در حال شکل دادن به کل عرصۀ زندگی ما است. دنیای مجازی به دلیل اپیدمی کرونا از پایینترین سطوح یعنی دانشآموزان تا بالاترین سطوح را به تدریج در بر میگیرد و برای بسیاری از افراد یک بخش مهم و عمدهای از زندگی را تشکیل میدهد. این مسئله یک مسئله جانبی در کنار مسائل دیگر نیست بلکه یک مسئلۀ بسیار تعیینکنندهای در زندگی ما شده است.
بحران طبیعت با تکنیک گره خورده است
از طرف دیگر داستان بحران طبیعت است، که این بحران با موضوع تکنیک گره خورده است. این حوزه هم یک حوزه جانبی نیست به این معنا که با زیست ما و با بنیانهای زیست ما سروکار دارد. شاید واقف بودن نسبت به اینکه تا چه اندازه نسبت گرفتن ما با طبیعت تعیینکنندۀ حیات ما است پیش از وقایع یک سال و نیم اخیر و پیش از این اپیدمی تا این اندازه ملموس نبود. مناسبات ما با طبیعت مناسباتی است که تأثیری بیواسطه و مستقیم بر اصل حیات و زیست ما دارد.
پیش از این، نسبت گرفتن ما با طبیعت در طی سدههای متمادی دو نوع بود: یکی نسبت گرفتن نظری و دیگری نسبت گرفتن زیباییشناختی. ما از دیرباز با طبیعت به عنوان موضوع علم، دانش و موضوعی که دربارۀ آن تحقیق و جستوجو میکنیم آشنا هستیم.در پی آن از سدههای جدید به بعد با یک نحوه عملی که با علم گره خورده است یعنی نحوه عمل سنائی، روبه روبودیم که در امتداد، این نسبت گرفتن نظری منجر به یک نوع نسبت گرفتن عملی سنائی شد.
در نسبت گرفتن دوم که نسبت گرفتن زیباشناختی است با فاصلهای در طی چند سده اخیر با نحوهای از مواجهه با طبیعت روبهرو شدیم که طبیعت به عنوان موضوع نگرش زیباشناختی برای ما مسئله شد.در طی نزدیک به ۵۰ سال اخیر رابطۀ دیگری هم به عنوان رابطۀ سوم افزوده شد و آن رابطۀ عملی به معنای پراکتیک عملی-اخلاقی و چه بسا عملی، اخلاقی و حقوقی بود.در عرصۀ اخلاق و حقوق پیش از این تمرکز ما صرفاً بر روی مناسبات انسانی بود. طبیعت از آن جهت که طبیعت است به عنوان مرجع مستقلی برای نسبت گرفتن اخلاقی و حقوقی شناخته نمیشد.
گرمایش زمین زندگی انسان را تهدید میکند
دگرگونیای که در عرصۀ نظر پیش آمد و در دانش و علم با تصرف در جهان و طبیعت عجین شد که ما با نوعی عمل در عرصۀ نظر روبهرو شدیم. شناختن ما با عمل عجین شد. گذشته از اینکه شناخت ما در جهت و غایتی صورت میگرفت که آن غایات عملی انسان شد. با چنین تحولی در عرصۀ نظر و نوع پیدا شدن نسبت گرفتن عملی با جهان طبیعت مسئلۀ تکلیف و مسئولیت در نسبت گرفتن با طبیعت پا به حوزه اندیشه فلسفی گذاشت.
در دهۀ ۷۰ برای نخستینبار دگرگونیهایی در خصوص محیط زیست پدید آمد. علائمی که به نظر میرسید در آن نوعی اختلال در نسبتهای زیستمحیطی پدید آمده است باعث شد که در کنفرانسی در رم کشورها گرد هم بیایند و در آنجا این موضوع را مورد بحث قرار دهند.این اقدام در درجۀ اول اقدامی بود که از ناحیۀ سیاسیون و بعد عالمان و کسانی که به دلیل دانش زیستمحیطیشان میتوانستند طرح مسئله کنند صورت گرفت.
در ادامه نقش اقتصاد و چشمانداز آینده اقتصاد بود که مدنظر قرار گرفت و از این ناحیهها این گردهمایی بیشتر جهتگیری خود را پیدا کرد. تحولاتی در طی چند دهۀ اتفاق افتاد و یکی از پیامدهای آن این بود که با تأخیر نسبتاً طولانی درخصوص یک حیطه، مثل حیطه گرمایش زمین و عواقب مربوط به گرم شدن زمین توافقنامهای در کشور پاریس در سال ۲۰۱۵ به امضا برسد. در این توافقنامه که کشورهای زیادی در آن شرکت کردند قرار شد که یک تلاش عمومی صورت گیرد برای مهار پدیدۀ گرم شدن زمین که حیات انسانها را در معرض تهدید قرار داده است. هدفگذاری ما این بود که کاری کنیم تا در یک بازۀ زمانی بیش از دو درجه، درجۀ حرارت کل زمین بالا نرود.
گرم شدن زمین تا همینجا هم پیامدهای زیادی داشته است؛ ذوبشدن یخهای قطبها، بالا آمدن سطح دریاها، فرو رفتن بعضی از کشورها زیر آب و پدیدار شدن طوفانها بهعنوان نمونهای عینی از پیامدهای آن بود. به نظر میرسید که در طی این چند دهۀ گذشته، هم عالمان و دانشمندان و هم اندیشمندان و فیلسوفان گامهای قابل ملاحظهای در جهت آگاه ساختن عمومی مردم و همچنین آگاه ساختن مسئولان کشورها برداشتند. آنها تلاش کرده بودند تا از طریق نوشتهها، گفتهها، مطبوعات و از طریق ایجاد حرکتها و جنبشها بتوانند آگاهی جلب کنند.
در کشور آمریکا ما با زمامدارانی روبهرو شدیم که اعلام کردند از این قرارداد خارج میشوند و دلیل آنها این بود که برایشان رشد اقتصادی و تأمین رفاه مردمشان مهمتر از این مسئلۀ جهانی است. وقوع چنین حادثهای بسیار عجیب بود. جالب اینجاست که من از دور نظارت میکردم و میخواستم ببینم که ما چه تحولاتی را طی میکنیم.
من به دلیل علاقهای که به این موضوع داشتم سالها بر روی یک گوشه از مسائل که مسئلۀ مواجۀ ما و نسبت گرفتن ما با طبیعت بود، متمرکز بودم و در مجموع برایم جالب بود که اندیشمندان این جهان و فیلسوفان بهخصوص با توجه به اینکه حوزۀ کار و رشتۀ ما به این موضوع مرتبط است در سطح ملی و جهانی، واکنشی که فراخور و درخور آن باشد نشان نداند. من انتظار واکنشی بالا و یک صدای قوی از اندیشمندان داشتم، بهخصوص در عرصۀ فلسفه و از ناحیۀ کسانی که بر روی مناسبات انسان با جهان خودش و طبیعت خودش سالها و دههها بود کار میکردند.
کار فلسفه به فهم درآوردن واقعیت است
اگر واقعاً کار فلسفه این است که واقعیت زمانۀ خودش را به فهم در بیاورد و این را هم در خودش دریابد و هم بتواند با دیگران نسبتی عقلانی در میان بگذارد وقوع چنین چیزی باید قویترین صداها را در جمع فیلسوفان بر میانگیخت. مسئله گرمایش زمین، مسئلۀ کمی نبود. مسئله، مسئلۀ تصمیمگیری یک حکومت نبود و بسیار فراتر بود. مسئلۀ تصمیم جدی، عامدانه برای ترجیح منافع جزئی بر منافع کل بشری بود. از این جهت من منتظر بودم که دگرگونی بزرگی در عرصۀ مطبوعات و نوشتهها و گفتهها اتفاق بیافتد و صداها و فکرها برانگیخته شود.
با توجه به جهتگیری میان فرهنگی این نشست اگر ما این نگرش را به اینکه در فرهنگ مغرب زمین و در نوک پیکان فرهنگ مغرب زمین چنین اتفاقی افتاده بسط و تعمیم دهیم، آیا از ناحیه اندیشمندان در حوزههای دیگر فرهنگی در اینجا ما نباید با مواجهه بسیار جدیای از منظر مبناهایی که آنها در اندیشه خودشان دارند با این مسئله روبهرو میبودیم؟
برای من این یک معما است به این معنا که شاید حوادث آنقدر با سرعت اتفاق افتاده است که شوکآور است و تا وقتی که به اندیشه تبدیل شود، هم زمان میبرد و هم نیروی بسیاری میخواهد. به هر حال چیزی که من به عنوان یک مسئله در اینجا طرح کردم در خصوص یک گوشه از مسائلی که ما از دهههای اخیر با آن روبهرو هستیم، بود و وقتی این مسئله را در کنار مسائل دیگر میگذاریم، میبینیم که همۀ این مسائل به نوعی با هم گره خوردهاند.
تکنیک به ما قدرت میدهد
به نظر میرسد با بزرگی مسائل و حوزههایی که امروزه با آنها روبهرو هستیم تلاش فکری ما کفایت نمیکند. تکنیک به ما برای تصرف، قدرت داده است. اینکه مهار این تصرفات بخواهد در جهت بهزیستی و سعادتمندی انسان و حتی در جهت حفظ حیات انسانی باشد نیازمند این است که هر قدم بزرگی که برداشته میشود همراه با یک پشتوانه علمی و یک پشتوانه فکری صورت گیرد.
ما میبینیم که تحولات و تصرفات بزرگ در این عرصه در حوزههای مختلف زندگی در حال شکلگیری است اما انگار هنوز فلسفۀ فکر ما در قبال با تواناییهای بشر فرصت و توان کافی را به دست نیاورده است. این یک هشدار جدی برای ما است که با سرعت در حال حرکت به سمتهایی هستیم که نمیدانیم چه پیامدهایی برای ما دارد».
خبرنگار:
محدثه آقایی | دبیر:
فاطمه ملکمحمدی